فلسفه وحدت در عین کثرت، یا کثرت در عین وحدت با هم تفاوت ماهوی دارند! اینکه ریشه پلورالیسم را یونیتی بدانیم، یا ریشه وحدت را تکثرگرایی: دو دیدگاه توحید و شرک است. در ظاهر جای مسند و مسندالیه عوض شده ولی در عمل یکی کافر است و در اعماق جهنم، دیگری موحد است و در بهشت و رضوان الهی جای دارد. وقتی گفته می شود که خداوند از روح خودش در بشر دمید، و تمام جهان را برای او آفرید: یعنی ریشه اینهمه کثرت وجود، در ذات احدیت خداوندی است. خداوند خود خواسته که امور را از مسیر: اسباب و لوازم علت و معلولی انجام دهد(أبَى اللّه ُ أن یُجرِیَ الأشیاءَ إلاّ بِأسبابٍ). اشیا ذات متکثر داشته و نماد کثرت است. فرموده امام صادق آن را ثابت می کند. پس درک این مطلب انسان را به توحید و جوار رحمت الهی می رساند. در این حالت قبول عکس قضیه هم منطقی است، چرا در امتداد آن است: که قرآن می فرماید (انا لله و انا الیه راجعون) ما از ذات خدا بودیم، ولی باز به سوی او برمی گردیم.
یعنی دوباره کثرت به وحدت می انجامد. لذا وقتی پیامبر اکرم می فرماید: اگر کسی یتیمی را سرپرستی کند با من همنشین خواهد بود. این چه نوع همنشینی است که: میلیونها نفر را شامل می شود و: هرچه بیشتر هم باشند، جای کسی تنگ نمی شود؟ جز آنکه فلسفه رجعت کثیر به وحید را بدانیم. اما وقتی لا اله را گفتیم، و الا الله را نگفتم، این شرک است. یعنی انا لله را نگوییم، و فقط الیه راجعون! یعنی فقط قائل باشیم کثرت را به وحدت برسانیم. اینجاست که فرق لیبرالیسم اسلامی یا التقاط نو، با اسلام واقعی روشن می شود. وقتی صحبت از گفتگوی تمدن ها می کنیم، بدون اینکه تمدن اسلامی را بگوییم. یا وقتی صحبت از مذاکره و یکی کردن ادیان و مذاهب می کنیم، بدون اینکه مبنای آن را اسلام قرار دهیم. و وقتی از اتحاد مردم و جمهوریت و مردم سالاری صحبت می کنیم، بدون اینکه زیر بنای اسلامی ان را قبول کنیم. در واقع ما جمهوریتی را می پذیریم که: اسلام را قبول نداشته باشد! بنابراین مردم سالاری در چین، آمریکا و اسرائیل و اروپا تا زمانی که: زیر بنای اسلامی نداشته باشد، عین شرک است. خروجی ان هم معلوم است: مردم رای می دهند: مشروب فروشی باز باشد! روسپی گری و سقط جنین و دروغ و دغل: بنام سیاست بازی باشد. پس اینکه بگوییم اف ای تی اف، خرید واکسن آمریکایی یا مذاکره با آمریکا را به رفراندوم بگذاریم، عین شرک است، ولو گوینده آن فرزند شهید مطهری باشد. زیرا این موضوعات مشمول قانون رفراندوم نمی شود، بلکه اصل اسلامی است. قرآن می فرماید کفار بر مسلمانان نباید حاکمیت پیدا کنند، در حالیکه همه اینها یعنی پذیرفتن ولایت کفر! و خروج از ولایت الهی. البته کفر امریکایی چندان شدید نیست: بلکه کفر فرزند اسلام شدید تر است، که از آن به ارتداد یاد شده:و مرتد فطری واجب القتل است. در حالیکه کافر فی حد ذاته نیست، مگر کافر حربی باشد. بنابراین قران که میگوید: الفتنه اشد من القتل، اشاره به همین موضوع است. مثلا بایدن در نطق سیاست خارجی خود، درباره روسیه و چین و یمن و غیره صحبت کرد، ولی راجع به ایران حرفی نزد. این کافر حربی نیست. ولی کسی که در داخل، ولی فقیه را تضعیف می کند، تا ولایت کفار مثل ماکرون و دیگران را بپذیرد، واجب القتل است: زیرا مرتد فطری است. او ممکن است منکر نماز و روزه و خدا نباشد، ولی منکر اصل ولایت است که: ستون همه آنها است. زیرا با ولایت است که مردم می توانند: نماز بخوانند و خدا را بپرستند و روزه بگیرند. در ولایت کفر مانند چین و روسیه، مسلمان قتل عام می شوند، در اروپا حتی اجازه حجاب ندارند. این است که امروزه در گام دوم انقلاب، دشمن زیرک تر شده. شاید خود را مطیع رهبری هم نشان دهد! ولی قصد و نیت(عملکرد) او مانند مرتد فطری است.
What does unity mean while plurality ?
The philosophy of unity at the same time as plurality, or plurality at the same time as unity, is fundamentally different! Whether we consider the root of pluralism as unity, or the root of unity as pluralism: There are two views of monotheism and polytheism. In appearance, the place of the seat and the seat has changed, but in practice, one is an infidel and in the depths of hell, the other is united and has a place in heaven and divine pleasure. When it is said that God breathed his soul into man, and created the whole world for him: that is, the root of all this multiplicity of existence is in the essence of God"s oneness. God Himself wanted to do things from the path: causes and effects. Objects have a plural nature and are a symbol of plurality. Imam Sadegh said that it proves it. Therefore, understanding this leads man to monotheism and near divine mercy. In this case, accepting the opposite is also logical, because it is along with it: that the Qur"an says (I am God and I am God) that we were from the nature of God, but we return to Him. That is, plurality leads to unity again. Therefore, when the Holy Prophet says: If someone takes care of an orphan, he will be my companion. What kind of companionship is this: it includes millions of people and: no matter how many there are, no one misses a place? Except to know the philosophy of returning to unity. But when we said La ilaha illa, and I did not say La ilaha illa Allah, this is polytheism. That is, we should not say that it is Allah, and only to Him! That is, we only believe in uniting plurality. This is where the difference between Islamic liberalism, or neo-eclecticism, and true Islam becomes clear. When we talk about the dialogue of civilizations, without saying Islamic civilization. Or when we talk about negotiation and unification of religions and sects, without basing it on Islam. And when we talk about the unity of the people and the republic and democracy, without accepting the Islamic foundation. In fact, we accept a republic that does not accept Islam! Thus, democracy in China, the United States, Israel, and Europe is polytheism as long as it does not have an Islamic foundation. The output is also known: people vote: the liquor store is open! Prostitution and abortion and lies and deception: It is called game politics. So to say that the FATF should buy the American vaccine or negotiate with the United States in a referendum is polytheism, even if the speaker is the son of Martyr Motahhari. Because these issues are not subject to the referendum law, but the Islamic principle. The Qur"an says that infidels should not rule over Muslims, while all this means accepting the guardianship of infidelity! And leaving the divine guardianship. Of course, American infidelity is not so severe: rather, the infidelity of the child of Islam is more severe, which is called apostasy: and natural apostasy is obligatory to kill. While the infidel is not inherent in nature, unless he is a military infidel. Therefore, the Qur"an, which says: The most severe sedition from murder, refers to this issue. For example, in his foreign policy speech, Biden talked about Russia, China, Yemen, etc., but did not talk about Iran. This is not a military infidel. But whoever weakens the supreme leader inside, in order to accept the guardianship of the infidels like Macron and others, is obligatory to kill: because he is an innate apostate. He may not deny prayer, fasting, and God, but he denies the principle of guardianship, which is the pillar of all of them. Because it is with the province that people can: pray and worship God and fast. In infidel provinces like China and Russia, Muslims are massacred, in Europe they are not even allowed to wear hijab. That is, today, in the second step of the revolution, the enemy has become shrewder. Maybe he will show obedience to the leadership! But his intention (action) is like an innate apostate.
ماذا تعنی الوحدة بینما التعددیة؟
فلسفة الوحدة فی نفس الوقت الذی تکون فیه التعددیة ، أو التعددیة فی نفس الوقت مع الوحدة ، مختلفة اختلافًا جوهریًا! سواء اعتبرنا جذر التعددیة وحدة ، أو جذر الوحدة على أنه تعددیة: هناک وجهتا نظر حول التوحید والشرک. فی المظهر ، تغیر مکان المقعد والمقعد ، ولکن فی الممارسة العملیة ، أحدهما کافر وفی أعماق الجحیم ، والآخر موحد وله مکان فی الجنة واللذة الإلهیة. عندما یقال إن الله نفخ روحه فی الإنسان ، وخلق العالم کله له: أی أن أصل کل هذا التعدد فی الوجود هو فی جوهر وحدانیة الله. لقد أراد الله بنفسه أن یفعل أشیاء من الطریق: الأسباب والنتائج. الأشیاء لها طبیعة الجمع وهی رمز للتعددیة. قال الإمام الصادق: یثبت ذلک. لذلک فإن فهم هذا یقود الإنسان إلى التوحید والرحمة الإلهیة القریبة. وفی هذه الحالة فإن القبول بالعکس منطقی أیضًا ، لأنه معه: أن القرآن یقول (إنی الله وأنا الله) أننا من طبیعة الله ، ولکننا إلیه راجعون. أی أن التعددیة تؤدی إلى الوحدة مرة أخرى. لذلک عندما یقول الرسول الکریم: من قام برعایة یتیم یکون رفیقی. أی نوع من الرفقة هذه: فهی تضم ملایین الأشخاص و: بغض النظر عن عددهم ، لا أحد یفتقد مکانًا؟ إلا لمعرفة فلسفة العودة إلى وحید. لکن عندما قلنا لا إله إلا ولم أقل لا إله إلا الله ، فهذا شرک. أی لا ینبغی أن نقول إنه لله وحده! أی أننا نؤمن فقط بتوحید التعددیة. هذا هو المکان الذی یتضح فیه الفرق بین اللیبرالیة الإسلامیة ، أو الانتقائیة الجدیدة ، والإسلام الحقیقی. عندما نتحدث عن حوار الحضارات دون أن نقول الحضارة الإسلامیة. أو عندما نتحدث عن التفاوض وتوحید الأدیان والمذاهب دون الاستناد إلى الإسلام. وعندما نتحدث عن وحدة الشعب والجمهوریة والدیمقراطیة ، دون قبول الأساس الإسلامی. فی الحقیقة نحن نقبل جمهوریة لا تقبل الإسلام! وهکذا ، فإن الدیمقراطیة فی الصین والولایات المتحدة وإسرائیل وأوروبا هی شرک بالآلهة طالما أنها لا تستند إلى أساس إسلامی. الإخراج معروف أیضًا: یصوت الناس: متجر الخمور مفتوح! الدعارة والإجهاض والکذب والخداع: وتسمى سیاسة اللعبة. لذا فإن القول بأنه یجب على مجموعة العمل المالی شراء اللقاح الأمریکی أو التفاوض مع الولایات المتحدة فی استفتاء هو شرک ، حتى لو کان المتحدث هو ابن الشهید مطهری. لأن هذه القضایا لا تخضع لقانون الاستفتاء بل للمبدأ الإسلامی. یقول القرآن أن الکفار لا یحکمون المسلمین ، وکل هذا معناه القبول بالولایة على الکفر! وترک الوصایة الالهیة. طبعا الکفر الأمریکی لیس بهذا القدر من الخطورة: بل إن الکفر عند ابن الإسلام أشد مما یسمى الردة: والردة الطبیعیة واجب القتل. فی حین أن الکافر لیس کاملاً فی الطبیعة إلا إذا کان کافراً عسکریاً. وعلیه فإن القرآن الذی یقول: أشد الفتنة من القتل یشیر إلى هذه المسألة. على سبیل المثال ، فی خطابه حول السیاسة الخارجیة ، تحدث بایدن عن روسیا والصین والیمن وغیرها ، لکنه لم یتحدث عن إیران. هذا لیس کافرا عسکریا. ولکن من أضعف المرشد الأعلى فی الداخل لیقبل بولایة الکفار مثل ماکرون وغیره وجب علیه القتل: لأنه مرتد فطری. لا یجوز له أن ینکر الصلاة والصوم والله ، لکنه ینفی مبدأ الولایة التی هی رکن کل منهم. لأنه مع المقاطعة یستطیع الناس: الصلاة والعبادة لله والصوم. فی مقاطعات الکفار مثل الصین وروسیا ، یُذبح المسلمون ، فی أوروبا لا یُسمح لهم حتى بارتداء الحجاب. هذا هو ، الیوم ، فی الخطوة الثانیة من الثورة ، أصبح العدو أکثر ذکاء. ربما سیظهر طاعة للقیادة! لکن نیته (الفعل) مثل المرتد الفطری.
Que signifie l"unité par pluralité?
La philosophie de l"unité en même temps que la pluralité, ou la pluralité en même temps que l"unité, est fondamentalement différente! Que nous considérions la racine du pluralisme comme l"unité ou la racine de l"unité comme le pluralisme: il y a deux visions du monothéisme et du polythéisme. En apparence, la place du siège et du siège a changé, mais en pratique, l"un est un infidèle et dans les profondeurs de l"enfer, l"autre est uni et a une place dans le ciel et le plaisir divin. Quand il est dit que Dieu a insufflé son âme dans l"homme et créé le monde entier pour lui: c"est-à-dire que la racine de toute cette multiplicité d"existence est dans l"essence de l"unité de Dieu. Dieu lui-même voulait faire les choses à partir du chemin: causes et effets. Les objets ont une nature plurielle et sont un symbole de pluralité. L"imam Sadegh a dit que cela le prouve. Par conséquent, comprendre cela conduit l"homme au monothéisme et à la miséricorde presque divine. Dans ce cas, accepter le contraire est également logique, car c"est avec lui: que le Coran dit (je suis Dieu et je suis Dieu) que nous étions de la nature de Dieu, mais nous retournons à lui. Autrement dit, la pluralité conduit à nouveau à l"unité. Par conséquent, lorsque le Saint Prophète dit: Si quelqu"un prend soin d"un orphelin, il sera mon compagnon. De quel genre de compagnie s"agit-il: il comprend des millions de personnes et: peu importe combien il y en a, personne ne manque une place? Sauf pour connaître la philosophie du retour à Vahid. Mais quand nous avons dit La ilaha illa, et je n"ai pas dit La ilaha illa Allah, c"est du polythéisme. Autrement dit, nous ne devons pas dire que c"est Allah, et seulement à Lui! Autrement dit, nous ne croyons qu"à l"union de la pluralité. C"est là que la différence entre le libéralisme islamique, ou néo-éclectisme, et le véritable islam devient claire. Quand on parle du dialogue des civilisations, sans parler de la civilisation islamique. Ou quand on parle de négociation et d"unification des religions et sectes, sans se baser sur l"islam. Et quand on parle de l"unité du peuple et de la république et de la démocratie, sans accepter le fondement islamique. En fait, nous acceptons une république qui n"accepte pas l"islam! Ainsi, la démocratie en Chine, aux États-Unis, en Israël et en Europe est du polythéisme tant qu"elle n"a pas de fondement islamique. La sortie est aussi connue: les gens votent: le magasin d"alcools est ouvert! Prostitution et avortement et mensonges et tromperie: cela s"appelle la politique de jeu. Alors dire que le GAFI devrait acheter le vaccin américain ou négocier avec les États-Unis lors d"un référendum est du polythéisme, même si l"orateur est le fils du martyr Motahhari. Parce que ces questions ne sont pas soumises à la loi référendaire, mais au principe islamique. Le Coran dit que les infidèles ne devraient pas régner sur les musulmans, alors que tout cela signifie accepter la tutelle de l"infidélité! Et en quittant la tutelle divine. Bien sûr, l"infidélité américaine n"est pas si grave: au contraire, l"infidélité de l"enfant de l"Islam est plus grave, ce qu"on appelle l"apostasie: et l"apostasie naturelle est obligatoire pour tuer. Alors que l"infidèle n"est pas inhérent à la nature, à moins qu"il ne soit un infidèle militaire. Par conséquent, le Coran, qui dit: La sédition la plus grave du meurtre, fait référence à cette question. Par exemple, dans son discours de politique étrangère, Biden a parlé de la Russie, de la Chine, du Yémen, etc., mais n"a pas parlé de l"Iran. Ce n"est pas un infidèle militaire. Mais quiconque affaiblit le chef suprême à l"intérieur, pour accepter la tutelle des infidèles comme Macron et d"autres, est obligé de tuer: parce qu"il est un apostat inné. Il ne peut nier la prière, le jeûne et Dieu, mais il nie le principe de la tutelle, qui est le pilier de tous. Parce que c"est avec la province que les gens peuvent: prier et adorer Dieu et jeûner. Dans les provinces infidèles comme la Chine et la Russie, les musulmans sont massacrés, en Europe, ils ne sont même pas autorisés à porter le hijab. C"est-à-dire qu"aujourd"hui, dans la deuxième étape de la révolution, l"ennemi est devenu plus perspicace. Peut-être qu"il fera preuve d"obéissance à la direction! Mais son intention (action) est comme un apostat inné.