20.15 تاریخ1399/12/22 سید احمد حسینی ماهینی
در ابتدا هیچ فرقی بین دانشمندان و انبیا وجود ندارد زیرا هر دو براساس فطرت خود پاک وبی آلایش هستند و می خواهند که پیام خدا را به مردم برسانند. آنها زحمت زیادی می کشند و با خدای خود صحبت های زیادی می کنند و تعهدات زیادی را قبول می کنند. و خداوند هم از شان تعهد می گیرد تا مسئولیت هدایت مردم را به آنها واگذار کند. تفاوت از زمانی شروع می شود که آنها مبعوث می شوند.یعنی وحی یا الهام به آنها می شود و یک راه جدیدی بر انها گشوده می شود تا با مردم سخن بگویند.
پیامبران بر عهد خود باقی هستند و پیام خدا را می رسانند حتی اگر از سوی مردم به آنها پیشنهاد های بهتری شود و یا آنها را اذیت و شکنجه کنند. مثلا پیامبر اسلام آنقدر شکنجه و آزار دید که صدای خداوند را هم در اورد! فرمود طه! ما انزلنا الیک لتشقی. اینقدر خودت را به سختی نیانداز. اما دانشمندان و سیاستمدران و دیگر رهبران جامعه بعد از بعثت شان ( اختراع یا اکتشاف و..) حداقل دچار تردید در سه مورد می شوند: اینکه این اختراع مال خودشان بوده و هیچ الهامی صورت نگرفته! یعنی به خدا کافر می شوند. و خود را بجای خدا به مردم عرضه می کنند و می گویند من اینطور می گویم! در حالت دوم کمی نرمتر عمل می کنند و مشرک می شوند یعنی می گویند درست است که خدا کمک کرده ولی منهم زحمت کشیدم. چرا خدا این ثروت یا این قدرت یا این تئوری را به دیگری نداد؟ یعنی خود را شریک خدا فرض می کنند آنهم شریک بد! چرا که همه منافع را برای خود برمی دارند چون می گویند خداوند بی نیاز است. و یا به نفاق می رسند. یعنی خداوند را قبول دارند و در بین مردم هم اعتراف می کنند که شب امتحان کنکور خدا انها را کمک کرده! ولی هرچه خودشان می خواهند عمل می کنند. لذا با اینکه تعهد داده بودند اگر به جایی برسند خود را فراموش نکنند و همیشه به یاد روزهای قبل باشند ولی در عمل آن را فراموش کرده و در مقابل پیشنهاد های فریبنده دیگران تسلیم می شوند. در واقع سه مکتب عمده در مقابل مکتب الهی ایجاد شده است: مکتب یونان، مکتب بنی عباس و مکتب لیبرالیزم. در مکتب یونان کفر کامل حاکم است. زیرا بجای خدای واحد ابراهیم ع خدایان کوه المپ را برمی گزینند و ارسطو وسقراط و افلاطون و بقیه، حرفهای الهی را بنام خودشان ثبت می کنند. بنابر این جو غالب بر تفکر یونانی اندیشه ملحدانه است. البته خود یونانی ها خبر نداشتند! بلکه دانشمند ملحدی بنام ابن مسکویه که مدعی ترجمه آثار انها در قرن چهارم هجری است این را گفته است. یا در واقع آنها را اینطور معرفی کرده است. که خلاصه آن اخذ از طریق نقل و نشر از طریق عقل است. یعنی وحی ابراهیمی را بعنوان عقل منطقی خودشان معرفی کرده اند. در دوره تمدن اسلامی که غالبا به بنی عباس مرتبط است آنها خدا را قبول داشتند و وحی را هم می پذیرفتند ولی خود را هم شریک می دانستند. چنانچه هارون الرشید به حضرت موسی بن جعفر می گوید: شما از فرزندان ابوطالب(از طریف علی ع) هستید ما از فرزندا عباس که هر دو عموی پیغمبر بودند! امام کاظم می فرماید قران عیسی را از فرزندان ابراهیم می داند بواسطه مادرش! ما هم فرزندا پیامبریم به واسطه مادرمان حضرت فاطمه س. در قرن حاضر که لیبرالیزم علمی و سیاسی در جهان مسلط است، آنها خدا را قبول دارند و روزهای یکشنبه به کلیسا و یا روزهای جمعه به نماز جمعه و یا روزهای شنبه به کنیسه می روند، ولی هرکاری که خودشان خواستند می کنند! مثلا وقتی امام خامنه ای می فرماید: اصلا نباید مذاکره کرد تا تحریم ها برداشته نشود، رئیس جمهور فوری می گوید ما آماده ایم! آمریکا خجالت نکشد بیاید. و این را نشان اجتهاد خود می دانند.
The difference between prophets and scientists
In the beginning, there is no difference between scientists and prophets, because they are both pure by nature and want to convey God"s message to the people. They work hard and talk a lot with their God and accept a lot of commitments. And God makes a commitment to them to give them the responsibility of guiding the people. The difference starts when they are sent, that is, they are revealed or inspired, and a new way is opened for them to talk to people. The prophets keep their promise and convey the message of God even if they are offered better by the people or they are persecuted. For example, the Prophet of Islam was tortured so much that he heard the voice of God! Said Taha! We sent it to you. Do not make yourself so difficult. But scientists, politicians, and other community leaders after their mission (invention or discovery, etc.) have at least three doubts: that this invention was theirs and that no inspiration was given! That is, they disbelieve in God. And they present themselves to the people instead of God and say I say this! In the second case, they act a little softer and become polytheists, which means that they say that it is true that God helped, but I also took the trouble. Why didn"t God give this wealth or this power or this theory to someone else? That is, they consider themselves partners of God, and they are bad partners! Because they take all the benefits for themselves because they say that God is needless. Or reach hypocrisy. That is, they accept God and admit among the people that God helped them on the night of the entrance exam! But they do whatever they want. So even though they had promised not to forget themselves if they got somewhere and to always remember the previous days, in practice they forget it and give in to the deceptive offers of others. In fact, three major schools have been created in opposition to the divine school: the Greek school, the Bani Abbas School, and the liberal school. In the Greek school there is complete disbelief. Because instead of the one God, Abraham, they choose the gods of Mount Olympus, and Aristotle, Socrates, Aflaton, and others record the divine words in their own name. Thus the prevailing atmosphere of Greek thought is atheistic thought. Of course, the Greeks themselves did not know! Rather, an atheist scholar named Ibn al-Muskawiyyah, who claims to have translated their works in the fourth century AH, has said this. Or, in fact, he introduced them that way. In short, it is obtained through transmission through reason. That is, they have introduced the Abraham revelation as their own rational intellect. In the period of Islamic civilization, which is often related to Bani Abbas, they accepted God and accepted revelation, but also considered themselves partners. As Harun Al-Rasheed says to Hazrat Musa Ibn Ja"far: You are the sons of Abu Talib (on behalf of Ali), we are the sons of Abbas, who were both uncles of the Prophet! Imam Kadhim says: The Qur"an considers Jesus to be one of the children of Abraham: through his mother! We are also the children of the Prophet through our mother, Hazrat Fatimah S. In the current century, when scientific and political liberalism is dominant in the world, they accept God and go to church on Sundays or Friday prayers or synagogues on Saturdays, but they do whatever they want! For example, when Imam Khamenei says: we should not negotiate at all so that the sanctions are not lifted, the president immediately says we are ready! America should not be ashamed to come. And they know their ijtihad.
الفرق بین الأنبیاء والعلماء
فی البدایة ، لا یوجد فرق بین العلماء والأنبیاء ، لأنهم طاهرون بطبیعتهم ویریدون إیصال رسالة الله إلى الناس. إنهم یعملون بجد ویتحدثون کثیرًا مع الله ویقبلون الکثیر من الالتزامات. ویلتزم الله علیهم أن یمنحهم مسؤولیة إرشاد الناس. یبدأ الاختلاف عندما یتم إرسالهم ، أی یتم الکشف عنهم أو إلهامهم ، ویتم فتح طریقة جدیدة لهم للتحدث مع الناس. یفی الأنبیاء بوعدهم وینقلون رسالة الله حتى لو قدمهم الناس أفضل أو تعرضوا للاضطهاد. فمثلاً نبی الإسلام عذب کثیراً حتى سمع صوت الله! قال طه! أرسلناها لک. لا تجعل نفسک صعبًا جدًا. لکن العلماء والسیاسیین وقادة المجتمع الآخرین بعد مهمتهم (اختراع أو اکتشاف ، إلخ) لدیهم على الأقل ثلاثة شکوک: أن هذا الاختراع کان لهم وأنه لم یتم إعطاء أی إلهام! أی أنهم کفروا بالله. وهم یقدمون أنفسهم للناس بدلاً من الله ویقولون أقول هذا! فی الحالة الثانیة ، یتصرفون بشکل أکثر لیونة ویصبحون مشرکین ، مما یعنی أنهم یقولون أنه صحیح أن الله ساعدنی ، لکننی أیضًا تحملت المشکلة. لماذا لم یعطی الله هذه الثروة أو هذه القوة أو هذه النظریة لشخص آخر؟ أی أنهم یعتبرون أنفسهم شرکاء فی الله ، وهم شرکاء سیئون! لأنهم یأخذون کل المنافع لأنفسهم لأنهم یقولون أن الله لا داعی له. أو تصل إلى النفاق. أی أنهم یقبلون الله ویعترفون بین الناس أن الله أعانهم لیلة امتحان الدخول! لکنهم یفعلون ما یریدون. لذلک على الرغم من أنهم قد وعدوا بألا ینسوا أنفسهم إذا وصلوا إلى مکان ما وأن یتذکروا الأیام السابقة دائمًا ، إلا أنهم فی الواقع ینسون ذلک ویستسلمون للعروض الخادعة للآخرین. فی الواقع ، تم إنشاء ثلاث مدارس رئیسیة معارضة للمدرسة الإلهیة: المدرسة الیونانیة ، ومدرسة بنی عباس ، والمدرسة اللیبرالیة. فی المدرسة الیونانیة هناک إنکار کامل. لأنه بدلاً من الإله الواحد ، إبراهیم ، اختارت الآلهة جبل أولیمبوس ، وسجّل أرسطو وسقراط وأفلاطون وآخرون الکلمات الإلهیة بأسمائهم. وهکذا فإن الجو السائد للفکر الیونانی هو الفکر الإلحادی. بالطبع ، لم یعرف الإغریق أنفسهم! بل قال هذا عالم ملحد اسمه ابن المسکویة ، زعم أنه ترجم أعمالهم فی القرن الرابع الهجری. أو ، فی الواقع ، قدمهم بهذه الطریقة. باختصار ، یتم الحصول علیها من خلال النقل من خلال العقل. أی أنهم أدخلوا الوحی الإبراهیمی کعقلهم العقلانی. فی فترة الحضارة الإسلامیة ، التی غالبًا ما ترتبط ببنی عباس ، قبلوا الله وقبلوا الوحی ، لکنهم اعتبروا أنفسهم أیضًا شرکاء. کما یقول هارون الرشید لحضرة موسى بن جعفر: أنتم أبناء أبی طالب (عن علی) ، نحن أبناء عباس ، وکلاهما أعمام الرسول! یقول الإمام الکاظم: القرآن یعتبر عیسى من أولاد إبراهیم: من خلال أمه! نحن أیضًا أبناء الرسول من خلال والدتنا حضرة فاطمة س. فی القرن الحالی ، عندما تسود اللیبرالیة العلمیة والسیاسیة فی العالم ، یقبلون الله ویذهبون إلى الکنیسة أیام الأحد أو صلاة الجمعة أو المعابد الیهودیة فی أیام السبت ، لکنهم یفعلون ما یریدون! على سبیل المثال ، عندما یقول الإمام الخامنئی: لا یجب أن نتفاوض على الإطلاق حتى لا ترفع العقوبات ، یقول الرئیس على الفور إننا جاهزون! لا ینبغی لأمریکا أن تخجل من المجیء. وهم یعتبرون هذا علامة على اجتهادهم
Η διαφορ? μεταξ? προφητ?ν και επιστημ?νων
Στην αρχ?, δεν υπ?ρχει διαφορ? μεταξ? των επιστημ?νων και των προφητ?ν, επειδ? ε?ναι και οι δ?ο καθαρο? απ? τη φ?ση τους και θ?λουν να μεταδ?σουν το μ?νυμα του Θεο? στους ανθρ?πους. Δουλε?ουν σκληρ? και μιλο?ν πολ? με τον Θε? τους και δ?χονται πολλ?ς δεσμε?σεις. Και ο Θε?ς δεσμε?εται να τους δ?σει την ευθ?νη της καθοδ?γησης των ανθρ?πων. Η διαφορ? ξεκιν? ?ταν αποστ?λλονται, δηλαδ? αποκαλ?πτονται ? εμπν?ονται και ανο?γει ?νας ν?ος τρ?πος για να μιλ?σουν με τους ανθρ?πους. Οι προφ?τες τηρο?ν την υπ?σχεσ? τους και μεταδ?δουν το μ?νυμα του Θεο? ακ?μα και αν τους προσφ?ρονται καλ?τερα απ? τους ανθρ?πους ? δι?κονται. Για παρ?δειγμα, ο Προφ?της του Ισλ?μ βασαν?στηκε τ?σο πολ? που ?κουσε τη φων? του Θεο?! Ε?πε η Τ?χα! Σας στε?λαμε. Μην κ?νετε τον εαυτ? σας τ?σο δ?σκολο. Αλλ? οι επιστ?μονες, οι πολιτικο? και ?λλοι ηγ?τες της κοιν?τητας μετ? την αποστολ? τους (εφε?ρεση ? ανακ?λυψη κ.λπ.) ?χουν τουλ?χιστον τρεις αμφιβολ?ες: ?τι αυτ? η εφε?ρεση ?ταν δικ? τους και ?τι δεν δ?θηκε ?μπνευση! Δηλαδ?, δεν πιστε?ουν στον Θε?. Και παρουσι?ζονται στους ανθρ?πους αντ? του Θεο? και λ?νε ?τι το λ?ω αυτ?! Στη δε?τερη περ?πτωση, ενεργο?ν λ?γο πιο μαλακ? και γ?νονται πολυθε?στ?ς, πρ?γμα που σημα?νει ?τι λ?νε ?τι ε?ναι αλ?θεια ?τι ο Θε?ς βο?θησε, αλλ? π?ρα και το πρ?βλημα. Γιατ? ο Θε?ς δεν ?δωσε αυτ?ν τον πλο?το ? αυτ? τη δ?ναμη ? αυτ? τη θεωρ?α σε κ?ποιον ?λλο; Δηλαδ?, θεωρο?ν τους εαυτο?ς τους συνεργ?τες του Θεο?, και ε?ναι κακο? συνεργ?τες! Επειδ? πα?ρνουν ?λα τα οφ?λη για τον εαυτ? τους επειδ? λ?νε ?τι ο Θε?ς ε?ναι περιττ?ς. ? φτ?στε στην υποκρισ?α. Δηλαδ?, δ?χονται τον Θε? και παραδ?χονται μεταξ? των ανθρ?πων ?τι ο Θε?ς τους βο?θησε τη ν?χτα των εισαγωγικ?ν εξετ?σεων! Αλλ? κ?νουν ?, τι θ?λουν. ?τσι, παρ?λο που ε?χαν υποσχεθε? να μην ξεχαστο?ν ε?ν ?φτασαν κ?που και να θυμο?νται π?ντα τις προηγο?μενες μ?ρες, στην πρ?ξη το ξεχνο?ν και παραδ?δουν τις παραπλανητικ?ς προσφορ?ς ?λλων. Στην πραγματικ?τητα, δημιουργ?θηκαν τρ?α μεγ?λα σχολε?α σε αντ?θεση με το θε?κ? σχολε?ο: το ελληνικ? σχολε?ο, το σχολε?ο Μπ?νι Αμπ?ς και το φιλελε?θερο σχολε?ο. Στο ελληνικ? σχολε?ο υπ?ρχει πλ?ρης δυσπιστ?α. Δι?τι αντ? για τον ?ναν Θε?, τον Αβρα?μ, οι θεο? επιλ?γουν τον ?λυμπο, και ο Αριστοτ?λης, ο Σωκρ?της, ο Πλ?των και ?λλοι καταγρ?φουν τα θε?κ? λ?για στο ?νομ? τους. ?τσι, η επικρατο?σα ατμ?σφαιρα της ελληνικ?ς σκ?ψης ε?ναι η αθε?στικ? σκ?ψη. Φυσικ?, οι ?διοι οι ?λληνες δεν ?ξεραν! Μ?λλον, ?νας ?θεος μελετητ?ς που ονομ?ζεται Ibn al-Muskawiyyah, ο οπο?ος ισχυρ?ζεται ?τι μετ?φρασε τα ?ργα του τον τ?ταρτο αι?να μ.Χ., το ε?πε αυτ?. ?, στην πραγματικ?τητα, τους παρουσ?ασε με αυτ?ν τον τρ?πο. Εν ολ?γοις, λαμβ?νεται μ?σω μετ?δοσης μ?σω λογικ?ς. Δηλαδ?, ?χουν εισαγ?γει την Αβραχα?κ? αποκ?λυψη ως τη δικ? τους λογικ? δι?νοια. Στην περ?οδο του ισλαμικο? πολιτισμο?, που συχν? σχετ?ζεται με τον Μπ?νι Αμπ?ς, δ?χτηκαν τον Θε? και δ?χτηκαν αποκ?λυψη, αλλ? επ?σης θεωρο?σαν τους εαυτο?ς τους ετα?ρους. ?πως λ?ει ο Harun Al-Rasheed στον Hazrat Musa Ibn Ja"far: Ε?στε οι γιοι του Abu Talib (εκ μ?ρους του Ali), ε?μαστε οι γιοι του Abbas, που ?ταν και οι δ?ο θε?οι του Προφ?τη! Ο Ιμ?μης Καντ?μ λ?ει: Το Κορ?νι θεωρε? τον Ιησο? ?να απ? τα παιδι? του Αβρα?μ: μ?σω της μητ?ρας του! Ε?μαστε επ?σης τα παιδι? του Προφ?τη μ?σω της μητ?ρας μας, του Χ?ριτ Φατεμ?χ Σ. Τον σημεριν? αι?να, ?ταν ο επιστημονικ?ς και πολιτικ?ς φιλελευθερισμ?ς κυριαρχε? στον κ?σμο, δ?χονται τον Θε? και πηγα?νουν στην εκκλησ?α τις Κυριακ?ς ? τις προσευχ?ς της Παρασκευ?ς ? τις συναγωγ?ς τα Σ?ββατα, αλλ? κ?νουν ?, τι θ?λουν! Για παρ?δειγμα, ?ταν ο Ιμ?μης Χαμενε? λ?ει: δεν πρ?πει να διαπραγματευτο?με καθ?λου, ?στε να μην αρθο?ν οι κυρ?σεις, ο πρ?εδρος λ?ει αμ?σως ?τι ε?μαστε ?τοιμοι! Η Αμερικ? δεν πρ?πει να ντρ?πεται να ?ρθει. Και το θεωρο?ν αυτ? ως ?νδειξη της τζιχ?ντ τους.