سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ندای ماهین

ندای بازسازی بقیع شریف

ترور در دو زمان مختلف دو تعریف متضاد دارد. در زمانی که حکومتی استبدادی است، و نتوان با روشهای مدنی و سیاسی با آن مبارزه کرد، تنها راه باقی مانده توسل به ترور است: زیرا با کمترین هزینه بیشترین دستاورد ها را دارد. مثل ترور سپهبد رزم آرا و عاملان کودتای آمریکایی. حتی ترور احمد کسروی نیز از این دست است زیرا که احمد کسروی تاریخ شیعه را زیر سوال برده بود و با استدلال های معمولی دست بر نمی داشت. جالب است که او سید هم بود! مانند آشنا در زمان ما، که هم روحانی است و آشنا به تمام مسائل، و هم فایل صوتی را درز می دهد. بنابر این تا زمانی که قاجار و پهلوی در ایران بودند و بی کفایتی آنها ممکلت را به باد می داد، تنها راه ترور آنها بود که میرزا رضای کرمانی توانست ناصرالدین شاه را ترور کند. و بعد او را دستگیر کردند و ناصرالدین را شاه شهید نامگذاری کردند. البته برای تخریب چهره ساده وبدور از سیاست میرزا رضا، کمیته ای تشکیل شد بنام کمیته مجازات که ترور های بعدی را انجام داد.

ولی قصد آنها سیاسی و به قدرت رسیدن خودشان بود. و مخالفان شازده را ترور می کردند. در زمان رضاشاه هم زمینه برای ترور فراهم بود، ولی چون فعالیت به حزب کمونیست داده بود لذا از سوی آنان اقدامی نمی شد. زوحانیون هم علاقه ای به مبارزه مسلحانه نداشتند. اما قیام سی تیر و بعد کودتای 28مرداد 1332 نشان داد که فقط از راه سیاسی و اعتراضات مدنی نمی شود. لذا گروههای اسلامی تصمیم به ترور برخی افراد گرفتند که نواب صفوی و بعدا هیت های موتلفه این کار ها را انجام دادند. با دستگیری این افراد، لایه دوم ترور ها شکل گرفت لایه دوم اعتقاد چندانی نداشتند و فقط از فضای موجود بهره برداری می کردند لذا وقتی مجاهدین خلق گیر افتادند و اغلب انها اعدام شدند بقیه با لو دادن خود را حفظ کرده و تغییر ایدئولوژی را بهانه ترک ترور اعلام نمودند. وقتی همه به بن بست رسیده و جیره خوار رژیم پهلوی شدند آیت الله خمینی به کمک موج انسانی به پیروزی رسید. ولی چون دست آنها کوتاه بود و به دلیل سابقه همکاری نتوانستند نظر ایت الله خمینی را جلب کنند، این بار به ترور متوسل شدند. ولی ترور آنها لایه سوم بود. یعنی خودشان ترور نمی کردند بلکه به بهانه استخدام بیکار افراد عادی را جذب و به عنوان شغل ترور را به آنها پیشنهاد می دادند. لایه سوم با ریزش نیرو مواجه بود یعنی برای حقوق گرفتن دست به ترور نمی زد لذا لایه چهارم تشکیل شد. عده ای از سازمان مجاهدین جدا شدند و نام خود را مجاهدین انقلاب اسلامی گذاشتند. در راس آنها سعید حجاریان، بهزاد نبوی، تاج زاده و دیگران بودند. این بار انها هواداران آیت الله خمینی را ترور کردند تا قدرت را به دست بگیرند لذا با درز اطلاعات محرمانه مانند تشکیل جلسات حزب جمهوری و تشکیل جلسات هیات دولت، ترور های سنگین مانند شهادت آیت الله بهشتی و شهید رجایی اتفاق افتاد که ظاهرا بنام رجوی ولی با اطلاعات ریاست جمهوری بنی صدر و عملیات مجاهدین انقلاب اسلامی صورت می گرفت. وقتی بنی صدر عزل شد و فرار کرد سازمان مجاهدین انقلاب که بنی صدر را موسس خود می دانست دست به ترور همه 17000هوادار خمینی زد و بالاخره قدرت را به دست گرفت. بهزاد نبوی با تسلط بر همه جایگاههای قدرت، ساواکی ها و منفک شده ها در ستاد بسیج اقتصادی جمع کرد و بعد آنها در صنایع سنگین گمارد تا اقتصاد کشور را فلج کنند و زمینه نارضایتی بیشتری فراهم شود و مردم از هواداری ایت الله خمینی دست بردارند در این مرحله لایه پنجم ترور ها شکل گرفت و آن استفاده از تیر های دشمن بود. این بار گرا ها را به صدام می دادند تا انها دقیق بزنند.

Layers of terror in Iran

Assassination has two opposite definitions at two different times. At a time when it is an authoritarian government, and it cannot be fought by civil or political means, the only way left is to resort to terror: because it has the greatest achievements at the lowest cost. Like the assassination of General Razmara and the perpetrators of the American coup. Even the assassination of Ahmad Kasravi is like this because Ahmad Kasravi questioned the history of Shiites and did not give up with ordinary arguments. It is interesting that he was also Syed! Like the familiar in our time, who is both spiritual and familiar with all matters, and sews the audio file. Therefore, as long as Qajar and Pahlavi were in Iran and their incompetence blew up the country, the only way to assassinate them was that Mirza Reza Kermani was able to assassinate Naser al-Din Shah. And then they arrested him and named Nasser al-Din Shah Shahid. Of course, in order to destroy the simple face of Mirza Reza"s policy, a committee was formed called the Punishment Committee, which carried out the subsequent assassinations. But their intention was political and to come to power themselves. And assassinated the prince. In the time of Reza Shah, there were grounds for assassination, but because he had given activities to the Communist Party, no action was taken by them. The Zohanians were also not interested in armed struggle. But the uprising of 30 Tir and the coup d"état of 28 August 1332 showed that it was not possible only through politics and civil protests. Therefore, Islamic groups decided to assassinate some people, which Nawab Safavid and later the allied hits did. With the arrest of these people, the second layer of assassinations was formed. They announced the assassination. When everyone reached a dead end and ate the diet of the Pahlavi regime, Ayatollah Khomeini won with the help of a human wave. But because their hand was short and they could not attract the opinion of Ayatollah Khomeini due to their history of cooperation, this time they resorted to assassination. But their assassination was the third layer. That is, they did not assassinate themselves, but recruited ordinary people under the pretext of hiring the unemployed and offered them assassination as a job. The third layer was facing a decline, that is, it did not carry out assassinations to get paid, so the fourth layer was formed. Some people left the Mojahedin and named themselves the Mojahedin of the Islamic Revolution. At their head were Saeed Hajjarian, Behzad Nabavi, Tajzadeh and others. This time, they assassinated Ayatollah Khomeini"s supporters in order to seize power, so with the leak of confidential information, such as the meetings of the Republican Party and the meetings of the cabinet, heavy assassinations took place, such as the martyrdom of Ayatollah Beheshti and Shahid Rajaei It was carried out with the information of Bani Sadr"s presidency and the operations of the Mujahidin of the Islamic Revolution. When Bani-Sadr was ousted and fled, the Mojahedin-e-Enqelab, which considered Bani-Sadr as its founder, assassinated all 17,000 Khomeini supporters and eventually seized power. Behzad Nabavi, by dominating all positions of power, gathered the Savakis and the separatists in the headquarters of the economic mobilization and then placed them in heavy industries to paralyze the country"s economy and provide more dissatisfaction and the people to stop supporting Ayatollah Khomeini in This stage formed the fifth layer of assassinations, and that was the use of enemy arrows. This time they were giving the burden to Saddam so that they could hit him accurately.

طبقات الرعب فی إیران

للاغتیال تعریفان متعاکسان فی وقتین مختلفین. فی الوقت الذی تکون فیه حکومة استبدادیة ، ولا یمکن محاربتها بالوسائل المدنیة أو السیاسیة ، فإن السبیل الوحید المتبقی هو اللجوء إلى الإرهاب: لأنه یحقق أعظم الإنجازات بأقل تکلفة. مثل اغتیال الجنرال رزمارا ومرتکبی الانقلاب الأمریکی. حتى اغتیال أحمد کسراوی على هذا النحو لأن أحمد کسراوی شکک فی تاریخ الشیعة ولم یستسلم بالحجج العادیة. ومن المثیر للاهتمام أنه کان سیدًا أیضًا! مثل المألوف فی عصرنا ، الروحانی والمألوف بکل الأمور ، ویخیط الملف الصوتی. لذلک ، ما دام قاجار وبهلوی فی إیران وفجر عدم کفاءتهم البلاد ، فإن الطریقة الوحیدة لاغتیالهم هی أن میرزا ??رضا کرمانی کان قادرًا على اغتیال ناصر الدین شاه. ثم ألقوا القبض علیه وأطلقوا علیه اسم ناصر الدین شاه شهید. بالطبع ، من أجل تدمیر الوجه البسیط لسیاسة میرزا ??رضا ، تم تشکیل لجنة تسمى لجنة العقوبة ، والتی نفذت الاغتیالات اللاحقة. لکن نیتهم ??کانت سیاسیة والوصول إلى السلطة بأنفسهم. واغتالوا الأمیر. فی زمن رضا شاه ، کانت هناک أسباب للاغتیال ، ولکن لأنه قدم أنشطة للحزب الشیوعی ، لم یتخذوا أی إجراء من قبلهم. لم یکن الزوهانیون مهتمین أیضًا بالکفاح المسلح. لکن انتفاضة 30 تیر وانقلاب 28 أغسطس 1332 أظهرت أنه لا یمکن القیام بذلک إلا من خلال السیاسة والاحتجاجات المدنیة. لذلک قررت الجماعات الإسلامیة اغتیال بعض الأشخاص ، وهو ما فعله نواب صفوی وبعد ذلک ضربات الحلفاء. وباعتقال هؤلاء تشکلت الطبقة الثانیة من الاغتیالات وأعلنوا الاغتیال. عندما وصل الجمیع إلى طریق مسدود وأکل النظام الغذائی لنظام بهلوی ، انتصر آیة الله الخمینی بمساعدة موجة بشریة. لکن لأن یدهم کانت قصیرة ولم یتمکنوا من جذب رأی آیة الله الخمینی بسبب تاریخهم فی التعاون ، لجأوا هذه المرة إلى الاغتیال. لکن اغتیالهم کان الطبقة الثالثة. أی أنهم لم یغتالوا أنفسهم ، بل جندوا الناس العادیین بحجة توظیف العاطلین عن العمل وعرضوا علیهم الاغتیال کوظیفة. أما الطبقة الثالثة فکانت تواجه تراجعاً ، أی أنها لم تنفذ اغتیالات لتتقاضى رواتبها ، فتشکلت الطبقة الرابعة. ترک بعض الناس المجاهدین وأطلقوا على أنفسهم اسم مجاهدی الثورة الإسلامیة. وکان على رأسهم سعید حجاریان وبهزاد نبوی وتاج زاده وآخرین. وهذه المرة اغتالوا أنصار آیة الله الخمینی من أجل الاستیلاء على السلطة ، ونفذوا بإعلام رئاسة بنی صدر وعملیات مجاهدی الثورة الإسلامیة. عندما تمت الإطاحة ببنی صدر وهرب ، اغتال مجاهدو الانقلاب ، الذین اعتبروا بنی صدر مؤسسها ، جمیع مؤیدی الخمینی البالغ عددهم 17000 واستولوا على السلطة فی نهایة المطاف. بهزاد نبوی ، من خلال سیطرته على جمیع مراکز السلطة ، جمع السافاکیین والانفصالیین فی مقر الحشد الاقتصادی ثم وضعهم فی الصناعات الثقیلة لشل اقتصاد البلاد وإعطاء المزید من الاستیاء والشعب للتوقف عن دعم آیة الله الخمینی فی هذه المرحلة. شکلت الطبقة الخامسة من الاغتیالات ، وکان ذلک باستخدام سهام العدو. هذه المرة کانوا یلقون العبء على صدام حتى یتمکنوا من ضربه بدقة.