وقتی صدا و سیما از کاندیداها می پرسد: برنامه شما چیست باید توضیح دهد، منظور از برنامه کدام است؟ چون برنامه را می توان در یک کافی نت نشست و کپی فیس کرد! در صدو پنجاه سال مشروطه ایران و دویست سال ریاست جمهوری امریکا و سیصد سال جمهوریت فرانسه همه برنامه ها شبیه هم بوده است. حتی در جمهوریت تخیلی افلاطون و ارسطو و میکل آنژ و دیگران هم هیچ چیز تازه ای نمی توان یافت. زیرا جمهوریت افلاطونی هم نوشته امروز کافی نت ها است. چون آن موقع که کامپیوتر نبوده! کاغذ هم نبوده چاپخانه هم نبود و قلم و کاغذ و حروف اسان شده امروزی هم نبوده باز در ایران خط میخی و کتیبه سنگی یا لوح چوبی وجود داشت.
حتی زمان موسی ع ده فرمان را در دو لوح سنگی نوشته شده از سوی خدا آمد و فقط به موسی گفتند: آن را بر مردم اینگونه بخوان: من خدای تو هستم، بت پرستی نکن دروغ نگو! و زنا نکن. دزدی نکن. اما حالا در کافی نت ها اقیانوسی از اطلاعات وجود دارد که اگر پرینت گرفته شود در کره مریخ هم جای نمی گیرد. پس برنامه یعنی تکرار ازلی و ابدی ده فرمان. معنی دوم برنامه ساز مان برنامه و بودجه است. که برای هر شرکت یا اداره یا سازمان و کشور و جهان تعبیر های مختلفی مثل تحقیق و توسعه! طرح و برنامه، و امثال آن را در بر می گیرد. اگر به گفته دانشمندی ایران 311هزار مدیر میانی داشته باشد حتما یک پنجم آن مدیر طرح و برنامه یا مدیر کل برنامه ریزی یا معاونت برنامه ریزی و شهر سازی و .. هستند. هر کدام یک کتاب بنویسند کامیون ها هم نمیتوانند این کتاب ها را حمل کنند. و اما شاید منظورشان شعار ها است. که همه شعار ها هم شبیه هم هستند: رفاه و امنیت و ارزانی و مسکن و اشتغال.. که این تعریف اشکال اساسی دارد: شعار یعنی غیر قابل عمل. و غیر قابل اجرا. زیرا باید در اوج آرزوهای مردم قرار گیرد تا جذب گردند. و چیزی که آرزو شد قابل اجرا نیست. زیرا امکانات محدود است. لذا با هر شعاری که داده می شود محل سقوط شعار دهند مشخص می شود. مثلا روحانی گفت: آنچنان رونق اقتصادی ایجاد کنم که مردم احتیاجی به یارانه نداشته باشند. الان همین شعار حلقوم او را فشار می دهد و هرچه تکذیب می کند فایده ندارد. درواقع با هر شعاری که به اسم برنامه داده می شود نقطه مرگ خود را مشخص تر می کنند مگر اینکه شعار همراه شعور شود. یک نفر از فقر مردم خیلی ناراحت بود! برای او مثال بوتیمار را زدم: مرغی است بنام غمخورک و کنار دریا گریه می کند و اشک می ریزد! از او می پرسند چرا غصه می خوری؟ می گوید میترسم آب دریا تمام شود! می گویند چرا گریه می کنی؟ می گوید: لا اقل دو قطره اشک من به دریا اضافه شود تا دیرتر خشک شود! توهم در برنامه ریزی یعنی همین! همه فقرا را نجات دادن برای همه شغل ایجاد کردن! در حالیکه منطق می گوید اگر بیکاری وجود نداشته باشد کسی قدر شغل خود را نمی داند. و اگر فقر نباشد کسی قدر ثروت را نمی داند. فرمول ثروت هم تجمیع ثروت دیگران است! یعنی اگرکسی را می خواهید ثروتمند کنید باید دیگری را فقیر کنید و حق او را بگیرید به دیگری بدهید. مثل منطق مرض، اگر کسی مریض نشود بهداشت را رعایت نمی کند. و قدر سلامتی را نخواهد شناخت.(تعرف الامور باضدادها) و قتی ضد ها را از بین ببرید زندگی مفهوم ندارد. کسی که مطمئن است حقوق دارد و اخراج نمی شود! دلسوزی نمی کند و همین فریاد بوروکراسی بلند می شود. چرا کارمندان کار نمی کنند؟ چون می خواهند سی سالشان تمام شود و بازنشسته شوند، چون حقوق شان سر برج آماده است. لذا صدا و سیما باید اتاق فکر داشته باشد تا نامزدها را به مانند بکسور ها، به کنج نبرد!
What does the program mean?
When Radio and TV asks the candidates, what is your program? Must explain: What is the meaning of the program? Because the program can be downloaded and copied in a cafe! In the one hundred and fifty years of the Iranian constitution, and the two hundred years of the presidency of the United States, and the three hundred years of the French Republic, all plans have been the same. Even in the imaginary republics of Plato, Aristotle and Michelangelo and others, nothing new can be found. Because the Platonic Republic is also written in Internet cafes today. Because at that time there was no computer! There was no paper and no printing press! Pen and paper and letters were not easy today, again in Iran there were cuneiform and stone inscriptions, or wooden tablets. Even the time of Moses, the Ten Commandments, written on two stone tablets, came from God and they only said to Moses: Read it to the people like this: I am your God, do not worship idols, do not lie! And do not commit adultery. Do not steal. But now in Internet cafes, there is an ocean of information that, if printed, would not fit on Mars. So the program means the eternal repetition of the Ten Commandments. The second meaning of the program is the organization of the program and budget. For each company or office or organization and country and world, different interpretations such as research and development! Includes plans and programs, and the like. If, according to a scientist, Iran has 311,000 middle managers, one-fifth of them must be the director of plans and programs, or the director general of planning, or the deputy director of planning and urban planning, and so on. They each write a book, and trucks cannot carry these books. But maybe they mean slogans. That all slogans are the same: welfare and security and cheapness and housing and employment .. that this definition has fundamental forms: slogan means impractical. And not applicable. Because it must be at the peak of people"s aspirations, in order to be absorbed. And what was desired is not feasible. Because the possibilities are limited. Therefore, with each slogan that is given, the coordinates of the fall of the chanter are determined. For example, Rouhani said: I will create such economic prosperity that people do not need subsidies. Now the same slogan is pressing his throat! Whatever he denies is useless. In fact, with each slogan given in the name of the program, they make their point of death clearer, unless the slogan is accompanied by consciousness. One person was very upset about the poverty of the people! I gave Butimar an example for him: he is a bird called Ghamkhork, he cries by the sea and sheds tears! They ask him why are you sad? He says I"m afraid the sea will run out! They say why are you crying? He says: At least two drops of my tears should be added to the sea to dry later! Illusion: In planning this means! Save all the poor: Create jobs for all! While logic says that if there is no unemployment, no one appreciates their job. And if there is no poverty, no one knows the value of wealth. Wealth formula too: is the accumulation of wealth of others! That is, if you want to make someone rich, you have to make someone else poor: take his right and give it to someone else. Like the logic of disease, if one does not get sick, one does not observe health. And he will not appreciate health. (Definition of contradictory matters) And when you eliminate the opposites, life has no meaning. Someone who is sure he has a salary and will not be fired! He does not feel sorry: and this is the cry of the bureaucracy. Why don"t employees work? Because they want to turn thirty, and retire, because their salary is ready at the tower. Therefore, the radio and television must have a room for thinking: so as not to take the candidates to the corner like the boxers!
ماذا یعنی البرنامج؟
عندما یسأل الرادیو والتلفزیون المرشحین ما هو برنامجک؟ یجب أن یوضح: ما معنى البرنامج؟ لأن البرنامج یمکن تحمیله ونسخه فی المقهى! فی المائة وخمسین عامًا من الدستور الإیرانی ، ومئتی عام من رئاسة الولایات المتحدة ، وثلاثمائة عام للجمهوریة الفرنسیة ، کانت جمیع الخطط متماثلة. حتى فی الجمهوریات الخیالیة لأفلاطون وأرسطو ومایکل أنجلو وآخرین ، لا یوجد شیء جدید یمکن العثور علیه. لأن الجمهوریة الأفلاطونیة مکتوبة أیضًا فی مقاهی الإنترنت الیوم. لأنه فی ذلک الوقت لم یکن هناک جهاز کمبیوتر! لم یکن هناک ورق ولا مطبعة! لم یکن القلم والورق والحروف سهلین الیوم ، ومرة ??أخرى فی إیران کانت هناک نقوش مسماریة وحجریة ، أو ألواح خشبیة. حتى زمن موسى ، جاءت الوصایا العشر ، المکتوبة على لوحین من الحجر ، من عند الله وقالوا لموسى فقط: اقرأها على الناس هکذا: أنا إلهکم ، لا تعبدوا الأصنام ، لا تکذبوا! ولا تزن. لا تسرق. لکن الآن هناک محیط من المعلومات فی مقاهی الإنترنت ، إذا طُبِعت ، فلن تناسب کوکب المریخ. لذا فإن البرنامج یعنی التکرار الأبدی للوصایا العشر. المعنى الثانی للبرنامج هو تنظیم البرنامج والمیزانیة. لکل شرکة أو مکتب أو منظمة وبلد وعالم تفسیرات مختلفة مثل البحث والتطویر! یشمل الخطط والبرامج وما یماثلها. إذا کان لدى إیران ، حسب أحد العلماء ، 311 ألف مدیر متوسط ??، یجب أن یکون خُمسهم مدیرًا للخطط والبرامج ، أو مدیرًا عامًا للتخطیط ، أو نائب مدیر التخطیط والتخطیط الحضری ، وما إلى ذلک. کل منهم یکتب کتابًا ، ولا تستطیع الشاحنات حمل هذه الکتب. لکن ربما یقصدون شعارات. أن جمیع الشعارات هی نفسها: الرفاه والأمن والرخص والسکن والتوظیف .. وأن هذا التعریف له أشکال أساسیة: فالشعار یعنی غیر عملی. ولا ینطبق. لأنه یجب أن یکون فی ذروة تطلعات الناس ، حتى یتم استیعابهم. وما هو مرغوب فیه غیر ممکن. لأن الاحتمالات محدودة. لذلک ، مع کل شعار یتم تقدیمه ، یتم تحدید إحداثیات سقوط المنشد. على سبیل المثال ، قال روحانی: "سأخلق مثل هذا الازدهار الاقتصادی بحیث لا یحتاج الناس إلى الدعم". الآن نفس الشعار یضغط على رقبته! کل ما ینفیه لا فائدة منه. فی الواقع ، مع کل شعار یتم تقدیمه باسم البرنامج ، فإنهم یوضحون نقطة موتهم ، ما لم یکن الشعار مصحوبًا بالوعی. شخص واحد کان مستاء جدا من فقر الناس! أعطیته بوتیمار مثالاً: إنه طائر اسمه غمخورک ، یبکی عند البحر ویذرف الدموع! یسألونه لماذا أنت حزین؟ یقول أخشى أن البحر سینفد! یقولون لماذا تبکین؟ یقول: قطرتان على الأقل من دموعی یجب إضافتهما إلى البحر حتى یجف فیما بعد! الوهم: فی التخطیط هذا یعنی! إنقاذ جمیع الفقراء: خلق فرص عمل للجمیع! بینما یقول المنطق أنه إذا لم تکن هناک بطالة ، فلا أحد یقدر وظیفته. وإذا لم یکن هناک فقر ، فلا أحد یعرف قیمة الثروة. صیغة الثروة أیضًا: هی تراکم ثروات الآخرین! أی ، إذا کنت ترید أن تجعل شخصًا ما ثریًا ، فعلیک أن تجعل شخصًا آخر فقیرًا: خذ حقه وأعطه لشخص آخر. مثل منطق المرض ، إذا لم یمرض المرء ، لا یلاحظ الصحة. ولن یقدر الصحة (تعرف الأمور باضدادها) وعندما تقضی على الأضداد ، فلیس للحیاة معنى. شخص واثق من راتبه ولن یطرد! لا یشعر بالأسف: وهذه صرخة البیروقراطیة. لماذا لا یعمل الموظفون؟ لأنهم یریدون بلوغ الثلاثین والتقاعد لأن راتبهم جاهز عند البرج. لذلک یجب أن یکون للإذاعة والتلفزیون مساحة للتفکیر: حتى لا یحاصروا المرشحین مثل الملاکمین!